پرش به محتوا
ژانویه 11, 2011 / ناتور شهر

آشتی

reconciliation, واژه را در سرویس ترجمه گوگل تایپ می کنم تا از معانی متفاوت آن مطمئن شوم. معتقدم تنها راه تغییر شرایط در ایران در افق قابل دید از این مفهوم می گذرد. آشتی تنها راه پیش روی ما برای دستیابی به فردایی است که از ساختن آن برای فرزندانمان سرزمینمان شرمنده و پشیمان نشویم. فرزندانی که روزی ناگزیر از ما خواهند پرسید آن روز که فرصتی فراهم بود برای ایران چه کردید. و ای کاش از تجربه پدرانمان می آموختیم.

شاید آنچه امروز بر سر ما آمده بیش از هر چیز ناشی از قهر پدرانمان باهم بوده است. آنگاه که با بختیار قهر کردند..آنگاه که شعار تا شاه کفن نشد دادند…آنگاه که اقلیت و اکثریت فدایی بر سر هم کوبیدند ..آنگاه که مجاهد و بچه حزب اللهی برای هی تیغ کشیدند. شاید هیچ کدام فکر نمی کردند که نتیجه این قهر چنان مصیبتی شود….و مگر نه این است که از قهر است که قهاری زائیده می شود…و هر چه قهر بیشتر قهار جبارتر. و ای کاش از تجربه پدرانمان می آموختیم.

بیایید قبل از این که پرسیده شویم خود پرسش گر شویم. امروز که فرصتی بود برای ایران چه کردیم ؟ بر سر هم کوفتیم؟ به هم برچسب زدیم؟ بیانیه صادر کردیم؟ عکس همدیگر را سوزاندیم؟ همدیگر را «ضایع» کردیم؟ پاکسازی کردیم؟ دیگر چه کردیم؟….دیگر چه کردیم ..اندکی تامل کن.

و مگر نه این است که وقتی آتش جنگ دوم می رفت تا دنیا را نابود کند یک مصالحه بین دو تفکر از بنیاد متفاوت بود که سدی شد در برابر ارتش نازی؟ یعنی اختلافات بین ما از اختلاف بین کمونیسم و دنیای سرمایه داری بیشتر است؟ یعنی ما توان آن را نداریم که بر سر بنیادهایی با هم مصالحه کنیم و نیروی خود را به جای گسترش اختلافات بر مبارزه با دشمن مشترک متمرکز کنیم؟ و اگر جز این می کنیم آیا غیر از این است که به خود خیانت می کنیم؟

امروز کسانی که مخالف و شرایط ایران زمین هستند طیف گوناگونی از نیروهای متفاوتند که تمایزات جدی هم دارند….اما بیشترین این نیروها  بر برقراری حقوق بشر در ایران تاکید دارند…حقوق زن ایرانی را از دست رفته می بینند…خواستار تبدیل ایران به کشوری پذیرا در صحنه بین المللی هستند و مهمتر از همه رای مردم را اصیل تر از هر امر دیگر می دانند. آیا این ها کافی نیست که با هم آشتی کنیم…آیا حاضریم در ائتلافی با محوریت پذیرش رای مردم و رفراندوم به عنوان تنها و تنها راه حل و ملاک انتخاب گرد هم آئیم؟

و وقتی می گویم آشتی روی سخنم با همه است….از سازگارا تا رضا پهلوی…از دموکرات های کردستان تا جبهه ملی…از نیک آهنگ تا مسیح..و از بالاترین تا 300 کابر نازنینش…همه همه. و کاش که بر هم سبقت می گرفتیم بر این آشتی…و ای کاش از تجربه پدرانمان می آموختیم.

البته من امروز بسیار امیدوارمی شوم وقتی که پای بیانیه محکومیت اعدام در ایران, امضای گروه ها و احزاب متفاوت سیاسی را می بینم…اما آن روزی را دوست دارم که تمامی کسانی که با اعدام مخالفند زیر یک بیانیه مشترک را امضا کنند و نه تنها این…تمامی آزاداندیشان و مبارزان به بیانیه مشترک دادن خو کنند…و مگر ما چه کم داریم از اندیشه و وطن پرستی نسبت به سایر مردم دنیا. بیایید امروز از پدرانمان بیاموزیم تا فردا شرمسار از فرزندان خویش نگردیم.